جدول جو
جدول جو

معنی تعدی کردن - جستجوی لغت در جدول جو

تعدی کردن
چخیدن ستم کردن تجاوز کردن دست اندازی کردن
تصویری از تعدی کردن
تصویر تعدی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تعدی کردن
تجاوز کردن، دست اندازی کردن
تصویری از تعدی کردن
تصویر تعدی کردن
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

راست کردن تعدیل کردن، از روی عدالت تقسیم کردن، راستکار خواندن پارسا داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکدی کردن
تصویر تکدی کردن
گدایی کردن در یوزگی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهدی کردن
تصویر تهدی کردن
راه یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعیین کردن
تصویر تعیین کردن
گماردن، گماشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تعریف کردن
تصویر تعریف کردن
باز گفتن، بازگوکردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تعجیل کردن
تصویر تعجیل کردن
شتافتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تصدیق کردن
تصویر تصدیق کردن
براست داشتن، راست شمردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقدیم کردن
تصویر تقدیم کردن
پیش کش کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بعید کردن
تصویر بعید کردن
روانه کردن، پنهان شدن روانه کردن، خود را غایب کردن پنهان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحدید کردن
تصویر تحدید کردن
حد و کرانه چیزی را معین کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخطی کردن
تصویر تخطی کردن
گذشتن در گذشتن تجاوز کردن: (تخطی از اوامر مکن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخدیر کردن
تصویر تخدیر کردن
بی حس کردن سست کردن اندام و جز آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقی کردن
تصویر ترقی کردن
بدرجات عالی رسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تردید کردن
تصویر تردید کردن
موافقت نکردن و دودل بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشدید کردن
تصویر تشدید کردن
سخت کردن، استوار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشدد کردن
تصویر تشدد کردن
سختی کردن تندی نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
شگفتیدن شگفتن چو افراسیابش به هامون بدید - شگفتید از آن کودک نو رسید (شاهنامه) حیرت کردن شگفت داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصدق کردن
تصویر تصدق کردن
تصدق دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعظیم کردن
تصویر تعظیم کردن
احترام کردن بزرگ داشتن، سر را بعلامت احترام خم کردن خدمت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
معرفی کردن شناساندن، آگاهانیدن، حقیقت امری را بیان کردن، ستودن تمجید کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعرض کردن
تصویر تعرض کردن
مخالفت و ممانعت نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعذیب کردن
تصویر تعذیب کردن
عذاب کردن شکنجه دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعمیرکردن
تصویر تعمیرکردن
آباد کردن عمارت کردن، مرمت کردن خرابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعلیم کردن
تصویر تعلیم کردن
تعلیم دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعقل کردن
تصویر تعقل کردن
اندیشیدن اندیشه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعفن کردن
تصویر تعفن کردن
گندیده شدن و بوی گند کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقدیم کردن
تصویر تقدیم کردن
تقدیم داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقدیس کردن
تصویر تقدیس کردن
به پاکی ستودن پاک خواندن بپاکی ستودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقدیر کردن
تصویر تقدیر کردن
ارج نهادن اندازه کردن، تشویق کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعیین کردن
تصویر تعیین کردن
کسی را بکاری نصب کردن برگماشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعویق کردن
تصویر تعویق کردن
به واپس انداختن دیر کردن تاخیر و درنگ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعویض کردن
تصویر تعویض کردن
عوض کردن بدل کردنعوض دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعویذ کردن
تصویر تعویذ کردن
دفع بلا کردن
فرهنگ لغت هوشیار